کد مطلب:224181 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

نظر نویسنده درباره ی شهادت
مورخین و محدثین درباره شهادت و كیفیت مسمومیت آن حضرت اختلاف دارند.

شیخ صدوق شهادت را در طوس در قریه سناباد نوقان روز جمعه بیست و یكم ماه رمضان سال 202 نوشته است در سن 49 سال و 6 ماه و دفن آن حضرت را در خانه حمید بن قحطبه طائی در قبه معروف هارونی.

صلاح الدین صفدی شارح لامیة العجم مؤیدالدین طغرائی دروافی بالوفیات تقریبا همین تاریخ را تأیید كرده است.

فیض در وافی می نویسد در ماه صفر سال 203 در سن 55 سالگی رحلت فرمود

ابن خلدون مغربی به پیروی طبری می نویسد مأمون وارد شهر طوس شد علی الرضا به واسطه انگوری كه خورد ناگهانی مرد روز آخر ماه صفر سال 203

در منتهی المقال فی احوال الرجال شهادت را در سن 55 سالگی در سال 203 نوشته.

شیخ مفید می نویسد و قبض علیه السلام به طوس من ارض خراسان فی صفر سنة ثلث و مأتین و



[ صفحه 132]



له یومئذ خمس و خمسین سنه

كمال الدین محمد بن طلحه ی شافعی می نویسد وفات آن حضرت سال 203 و بعضی سال 202 گفته اند.

طبرسی می نویسد در آخر ماه صفر سال 203 نوشته

علامه ی اربلی و مجلسی هر دو ماه صفر سال 203 را انتخاب كرده اند حافظ ابرو نیز همین روایت را انتخاب كرده و ابن خلكان آخر صفر سال 202 را گرفته.

از مجموع این روایات و مجموعه اخبار مورخین شیعه و سنی چنین استنباط می شود كه حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا المرتضی علیه آلاف التحیة و الثنا بر حسب روایت هرثمه و اباالصلت به زهر انگور و انار مسموم شده اند و این زهر دو مرتبه تعبیه شده بود یكی در انار در ماه رمضان سال 202 و یكی در ماه صفر سال 203 پنج ماه فاصله و كسالت و ضعف ممتد امام رضا علیه السلام بر اثر همان مسمومیت بوده است و در 28 ماه صفر سال 203 زهر هم در انار بود و هم در انگور تا اگر حضرت به هر یك از جهت مزاج سردی و گرمی اظهار بی میلی فرمود به دیگری تعارف كند و كار خود را بنماید و اكثریت مورخین این است كه در 29 ماه صفر حضرت از دنیا رحلت فرمود و آن سال 203 هجری بوده است كه مجموع دوره ولایتعهدی حضرت دو سال شد.

-نظریه نویسنده:

ما را عقیده بر این است كه مأمون با همه نبوغی كه داشت و تظاهرات فریب انگیزی كه می كرد چون نهال وجودش با آن كه در مهد ایرانی غرس شد پاك نبود و همه این تحولاتی كه به وجود آورد برای فریب دادن سه دسته بزرگ و مؤثری بود كه در آن عصر محیط سیاسی را تقویت می كردند.

اول برای استمالت و جانب داری ایرانیان كه هم با آن ها نسبت داشت و هم خلافتش مدیون فعالیت آن ها بود حتی رنگ پرچم ها را نیز عوض كرد دوم - علویان كه بدین وسیله قیام آن ها را خنثی كند و مخالفت سخت علویان حجاز را كه با نهضت های عظیم در همه جا قیام كرده بودند و تمام اقطار ممالك اسلامی را به خود متوجه ساخته بودند و بسیار مؤثر بود با انتخاب حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بر طرف و ساكت نماید.

سوم - عباسیان را به عنوان این كه آن دو طبقه قوی طرفدار علویان هستند ساكت كند و ضمنا با پشتیبانی آن دو جبهه در مقابل عباسیان مخالف مقاومت نشان دهد.

حوادث آن عصر چنین ایجاب می كرد كه مامون تیزهوش سیاستمدار این فكر را قوت داده



[ صفحه 133]



و این نقشه را چنین طرح كند كه هر دسته گمان كنند با آن ها است و ضمنا خودش انگشت روی حساس ترین نقطه سیاست گذارده و آن نقطه ای كه ممكن است سلب آسایش او را بنماید محو كند دلیل روشن این سیاست این بود كه مأمون پس از طرح و اجرای نقشه صحیح خود از بیم وزرای سیاسی و مؤثر خود ولیعهد بزرگوار و عظیم الشأن خود كه در قلوب همه طبقات جا داشت هر دو را كشت و عمل او بهترین دلیل بارز عقیده سیاسی اوست.؟!!

بنابراین مأمون به خدمت و حیلت سیاست خود را به كار برد و با این نقشه بیش از 36000 سی و شش هزار نفر ازعلویان را زیر نظر گرفت و آن ها را از فعالیت های سیاسی منصرف كرد و ایرانیان را نیز راضی نگاه داشت و چون نمی توانست بین این دو جبهه با نظریه عباسیان جمع كند همان فكر كه اول برایش رخ داده بود تا از منطقه خراسان و پشتیبانی ایرانیان استفاده كند و علویان را استمالت نماید در این سال های اخیر كه مواجه با نهضت مخالفت عباسیان شد نقشه را تعقیب كرد كه حریف و رقیب احتمالی را به مكر و فسون نابود كند و مركز خلافت را به بغداد برگرداند و با خاندان و فامیل خود عباسیان نزدیك شود.

جنبش سیاسی و مخالفت بنی عباس بر اساس كشته شدن امین - بی اعتنائی به زبیده كه خاتونی مؤثر و متنفذ و محبوب بود و تقرب به علویان كه منفور عباسیان بودند همچنین انتقال از بغداد كه شهر تازه بنیاد بنی عباس بود به منطقه ایرانیان و برتری دادن مأمون به عناصر ایرانی و بی اعتنائی به عرب و بنی عباس همه این ها علل و اسباب توهم و ارعاب مأمون گردید و او را مجبور كرد كه به اصل خود برگردد و این رویه منفور را متروك سازد.

مأمون به نظر خودش نقشه صحیحی طرح كرده بود كه با استمالت ایرانیان به اختیار پایتخت در مرو و با استمالت علویان به انتخاب حضرت رضا علیه السلام به ولایتعهدی این هر دو را ساكت و راضی نمود پس از آن به طرف اقوام خود خواهد رفت و چون نتوانست جمع بین این دو دسته نماید ناگزیر وزیر خود را در حمام كشت و ولیعهد خود را در بین راه در طوس مسموم كرد و جانب دل های بنی عباس را نگاه داشت و به طرف آن ها رفت. ولی این عمل او تكانی سخت بر اركان خلافتش وارد ساخت و او را متزلزل نمود تا آخر الامر در جوانی در گذشت.

ابن بابویه از عبدالسلام بن صالح هروی روایت كرده كه حضرت را در سرخس حبس كرده بودند و مقید بود و من به دیدن آن حضرت رفتم و چون به زندان وارد شدم او را مقید دیدم سلام كردم زندانبان گفت ممكن نیست بر او وارد شوی زیرا او مشغول نماز است و شب و روز



[ صفحه 134]



هزار ركعت نماز می خواند و اكنون در مصلای خود مشغول نماز است و از این روایت با آن كه متناقض است سهل القبور نیست معذلك با اماره و شواهد دیگری می توان استنباط كرد كه مامون میل نداشت حضرت رضا علیه السلام با مردم تماس و معاشرتی داشته باشد و مسلما در این مدت هفت ماه كه در سرخس و طوس و سناباد آن حضرت را متوقف نموده و زیر نظر گرفت در اجرای نقشه خود مطالعه می كرد كه شیوه پدر را پیش گیرد تا معلوم شود پسر همان پدر است از سوم شعبان كه فضل را در سرخس كشت تا آخر ماه صفر درست هفت ماه می شود و در این مدت به حضرت رضا علیه السلام استخفاف بسیار می كرد كه دل امام از دست او پر خون بود و از ادعیه و بیانات آن حضرت كاملا این حقیقت آشكار است.